سرگذشت
جمشید مشایخی، دارای تحصیلی ناتمام در شاخه تئاتر می باشد. او سال ۱۳۳۶ به استخدام اداره تازه تأسیس هنرهای دراماتیک درآمد و به عنوان هنرمند کار خود را در برنامه نمایشی کانال سوم غیر دولتی ابتدا کرد و با ایفای نقش بازي كردن در فیلم کوتاه «جلد مار» هژیر داریوش به همراه فخری خوروش جلوی دوربین رفت. او حتی به خاطر بازی سینمایی اش برای مدتی از کار تأتر اخراج شد. در واقع کار پیشهای خود را از سال ۱۳۴۹ به طور قانونی ابتدا کرد. بازی جمشید مشایخی در نقش بازي كردن انسانهای بی رحم و همچنین نقش بازي كردنهای تاریخی همچون «شازده احتجاب»، «کمال الملک» و رضا تفنگدار/خوشنویس در سریال «هزار دستان» نشانگر از توانایی بازیگری اوست. با این حال، در مدرک بازیگری او، نقش بازي كردنهای کم بها و گاه بیاهمیت نیز شاهد هستیم که به گفته خود، پذیرفتن آن نقش بازي كردنها را برای کمک به کارگردانها قبول میکند؛ هرچند که به مدرک بازیگری اش لطمه داخل شود. او در سال ۱۳۶۳، بابت بازی در 2 فیلم گلهای داوودی و کمالالملک، برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین هنرمند نقش بازي كردن اول مرد جشنواره فیلم فجر شد.
از نمایشهای مهم او بازی در نقش بازي كردن «بزرگ آقا» در نمایش میراث کارِ بهرام بیضایی در تالار ۲۵ شهریور در آذر ماه ۱۳۴۶ بود.
گفتگو با جمشید مَشایخی
با استاد و هنرمند پیشکسوت جمشید مشایخی گفتوگویی انجام داده ایم که در ادامه میآید:
سلام آقای مشایخی. حال و احوالتان خوب می باشد؟ مدتی بود به خاطر مشکلات جسمی که داشتید همه نگران شده بودند…
امروز حال جسمیام خوب می باشد. چیزی که نگرانم میکند، وضع جوانهای ایران می باشد. میخواهم بدانم آیا جوانان این سرزمین به آرزویی که دارند میرسند یا آرزویشان به رویا تبدیل میشود؟ دلم میخواهد خنده و پیروزی این جوانها را ببینم. گاهی اوقات مینشینم و درباره آن نازنینها اندیشه میکنم.
به آرزو های جمشید مشایخی هم اندیشه میکنید؟ آرزوهای نارسیده یا آرزوهایی که هنوز موعد تحققشان نرسیده می باشد؟
من دیگر از زندگی چیزی نمیخواهم. تا این سن همه کارهایی که باید انجام میدادم را انجام دادهام. الان اگر 1 ماشین چندین میلیاردی هم به من بدهند سوارش نمیشوم. آن موعد که جوان بودم دغدغههایم زیاد بود. میگفتم بروم سر کار، بعد دلداده شوم، بعد بروم سر منزل و زندگی خودم، بعد صاحب منزل شوم و … همه اینها آرزوی من و امثال من در سنین جوانی بود.
اما مهمترین نکته این بود که امید داشته باشیم تا زندگی پیش برود. امروز وقتی بچههایی را میبینم که به خاطر نا امیدی معتاد میشوند، ناراحتی سراسر وجودم را فرا میگیرد.با آنها گفتوگو کنید. اگر موافقید چند کلمه از این گفتوگو را مستقیما به گفتوگو با آنها اختصاص دهید.
ممنونم. اگر این گفتوگو را میخوانند به آنها میگویم: عزیزانم! قربانتان بروم! باید تحمل داشته باشید، باید شکیبایی کنید، باید امیدوار باشید. اگر اینها نباشند زندگی تو خالی، پوچ و دردناک میشود. میگویم: عزیزم اعتیاد نابودت میکند، ازهمپاشیده میشوی. اعتیاد گوهر زیبای جوانی را از تو میگیرد، با خودت بد نکن! اصلا نمیتوانم قبول کنم 1 جوان نازنین در بهترین زمان زندگی به اعتیاد روی بیاورد. این اتفاقات خیلی مرا آزردن میکند.
این ناهمگونی که بین جوانها وجود دارد بهخاطر مسائل اجتماعی گوناگون ایجاد شده می باشد. در حوزه خود شما یعنی سینما تا چه حد به این موضوعات با نگاه دقیق و کارشناسانه پرداخته شده می باشد؟ چقدر رفتهایم به سمت ساختن، 9 تخریب کردن؟
این نگاه باید در سینما هم وجود داشته باشد. در پیشه من، سینماگر (از کارگردان گرفته تا تهیهکننده و هنرمند و …) از واقعیت به حقیقت میرسد. بنابراین اگر واقعیت را ندانیم و زوایای پنهانش را نشناسیم آمدن به حقیقت غیرممکن می باشد. امروز و در شرایط کنونی، ساختن فیلم و سریالی که دغدغههای مردم را نشان دهد 1 وظیفه می باشد، 1 وظیفه جدی و سنگین. مهم می باشد که هنرمند اثر کاری که انجام میدهد را بداند. امروز سریالهای ترکیهای همه جا را گرفتهاند. سریالهای آنها علاوهبر آنکه هیچ نکته و درسی ندارد، بهاهای اخلاقی را هم به آسودگی زیر پا میگذارد. ما حواسمان پرت شد و از ساختن سریالهای خوب و با بها و مردمی جا ماندیم و ترکیه برایمان سریال ساخت. دوباره باید به مسیر اصلی برگردیم.
مشکل کجاست که همیشه باید افسوس کارهای نکرده و مسیرهای نرفته را بخوریم؟!
امروز، حقیقت در سینمای ما وجود ندارد اما میخواهیم به آن برسیم. زمانیکه ما بچه بودیم از قالیچه حضرت سلیمان داستانها تشریح میکردند. کمی که گذشت قالیچه به هواپیما تبدیل شد. بنابراین آنچه در رویا و خیال آدمیان حضور داشت به واقعیت مبدل شد. در مورد سینما هم وضع همین می باشد. وقتی ما به حقیقت میرسیم، حقیقت به واقعیت همان روزگار تبدیل میشود. هیچ چیز تغییرناپذیر نیست و نمیشود قطعا گفت: ما رسیدهایم. حتی اگر کسی به خودش اجازه داد بگوید ما رسیدهایم، میشود از او پرسید: به چه چیزی رسیدهاید؟ در جهانی به این عظمت با سالها فعالیت به حقیقت منظومه شمسی هم نرسیدهاند. اکنون خیال کنید به این نقطه برسیم، آنوقت تازه میفهمیم منظومه شمسی بخش بینهایت کوچکی از جهان می باشد. جهان درحال تولیدمثل می باشد.
ما باید دوباره از خودمان بپرسیم ما به چه چیزی رسیدهایم. داشتههای ما در مقابل حقیقت واقعی ناچیز هستند. من نمیخواهم بگویم تکان به سمت دانستن و پیش رفتن بد می باشد. 9 دست برقضا خیلی هم خوب می باشد اما شناخت ما در خیلی از موارد به ضرر ما پایان شد. اگر در زمینههای علمی پیشرفت کردهایم با استفاده از بخشی از این پیشرفتها اسید و گلوله هم ساخته شد. بمب و موشک هم از همین راه ساخته شد. ساختههای دست ما آدمیان، هم بشر را از بین برد و هم موجودات دیگر دانا را نابود کرد.
سینما در این بین چه نقشی دارد؟ سینمای دغدغهمندی که دغدغهاش انسان باشد و جهان ساختن و برساختن؟
علم سینما هم همین می باشد که گفتم. در وجود ما انسانها 2 نیرو وجود دارد یکی اهریمنی و دیگری اهورایی. کسی که دنبال علم رفت تا موشک و بمب بسازد نتوانسته نیروی اهریمنی وجودش را به بند بکشد. پس اهریمنی بر چنین فردی پیروز شد. بنابراین وقتی میبیند این همه انسان از بین میروند لذت میبرد. از سوی دیگر گروهی از دانشمندان سالها روی میکروبها و ویروسها کار میکنند تا بشر را از بیماری نجات دهند. 2 گروه تحصیلکرده پایان دانا را تحتاثر قرار دادهاند. یکی نابودگر می باشد و دیگری سازنده.
در چندوقت اخیر به خیابان رفتهاید تا ببینید شهر چه شکلی می باشد و مردم چه حال و هوایی دارند؟
وقتی من روزنامه را میخوانم و میبینم 1 پزشک با برادرزادهاش که دانشجوی شاخه پزشکی می باشد روی صورت پزشکی دیگر اسید میپاشد حالم خراب میشود. ممکن می باشد در خیابان چنین صحنهای را نبینم اما خبری که در روزنامه منتشر شده واقعیت دارد. آن اخبار احساس و حال اجتماع را هویدا میکند. ایکاش میتوانستم صورتم را با گریم یا چیزی شبیه آن، تحول دهم و به خیابان بروم. آن موعد من، جمشید مشایخی نبودم و شناختن اجتماع برایم کار آسودهتری بود. وقتی به خیابان میرفتم چون کسی مرا نمیشناخت 9 تنها آنچه برخی از مردم دوست دارند وجود داشته باشد را بلکه پایان آنچه بود را میدیدم. الان آنها مرا میشناسند. یا از من خوششان میآید یا مرا دوست ندارند. تصویرهاالعملی که آنها در مقابل من از خود نشان میدهند واقعی نیست.
بهنظرتان چرا وضع اجتماع ما این شکلی می باشد؟ چرا باید با شنیدن این خبرها حالمان خراب شود؟
همیشه گفتهام آن بخش از جوانهایی که امروز مرتکب خطا میشوند معتاد و آدمکش و بیآبرو به دنیا نیامدهاند. مقدمات این بدشگونی از منزل ابتدا میشود و کمکم پا را فراتر میگذارد و میافتد درون جان اجتماع. پایان اتفاقات در ابتدای زندگی و در جایی که آن را محیط خانواده مینامیم شکل میگیرد. تکان پدر و مادر با هم و با بچه آینده را شکل میدهد.
بعد نوبت به مدرسه میرسد؛ روزگاری که من بچه محصل بودم، آموزگار برای من و همسن و سالانم مثل پدر بود. اما الان اتفاقاتی افتاده که من از گفتنش حیا دارم! دوران ما آموزگار پدر بود، مادر بود، دلیل اصلی همه اتفاقات بدی که میشنویم آن می باشد که عشقها از بین رفتهاند. وقتی عشق در اجتماع وجود نداشته باشد باید هم وضع و روزگار بر وقف مراد نباشد. همانطورکه حضرت مولانا میفرماید: «همچو شمع از شرر عشق گدازان بودن / عشق دردي می باشد که هم درد بود دايه او» وحضرت حافظ میگوید: «من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان/ قال و مقال عالمی میکشم از برای تو» من هم میگویم عشق آفریدگار پایان داشتههاست. این یعنی تنها راه دانا برای ساختن عشق می باشد. عشق دوستی و بودن و ماندن را به بار میآورد.
از فوتبال چه اخبار. همیشه شنیدهایم آقای مشایخی از مشتاقان بازی فوتبال هستند. هنوز هم مشتاقید؟
بعضیوقتها پسرم برنامه نود را میبیند و من هم کنارش مینشینم. نود را میبینم چون فردوسیپور بهنظرم مودب و آقاست. گاهی اوقات هم با او بد گفتوگو میکنند اما عادل فردوسیپور در کمال ادب و احترام پاسخشان را میدهد.
شما زمان جوانی را طی کردهاید و با این وجود در خلال این گفتوگو مدام از جوانها گفتوگو کردید. به نظرتان جوانها دنبال چه چیزی هستند؟
آن چیزی که برای جوانها مهم می باشد، آینده می باشد. آنها میخواهند شغلی که دوست دارند را داشته باشند. میخواهند پیشهای که دوست دارند را بهدست بیاورند. آنها میخواهند امیدوار بمانند، ایکاش بمانند.
«جمشید مشایخی» رحلت
جمشید مشایخی ساعت ۲۱ امروز 3شنبه ۱۳ فروردین رحلت.
سام مشایخی فرزند جمشید مشایخی با تایید اخبار رحلت پدرش گفت: جمشید مشایخی ساعت ۲۱ امروز 3شنبه ۱۳ فروردین در یکی از بیمارستانهای تهران بر تاثیر بیماری و ایست قلبی رحلت.
او با تشکر از پزشکان و پرسنل بیمارستان گفت: دوران و مراسم تشییع متعاقبا اعلام میشود اما به احتمال بسیار مراسم تشییع روز شنبه ۱۷ فروردین برگزار میشود.
جمشید مشایخی در دوران فوت ۸۴ ساله بود.
پرکاریها و آثار
سینما
* چک (۱۳۹۰)
* جرم (۱۳۸۹)
* سیزده ۵۹ (۱۳۸۹)
* زمهریر (۱۳۸۸)
* 1 گزارش واقعی (۱۳۸۷)
* نسکافه داغ داغ (۱۳۸۵)
* این ترانه عاشقانه نیست (۱۳۸۴)
* 1 بوس کوچولو (۱۳۸۴)
* پل سیزدهم (۱۳۸۳)
* بله برون (۱۳۸۲)
* شمعی در باد (۱۳۸۲)
* آبادان (۱۳۸۱)
* بانوی من (۱۳۸۱)
* چشمان سیاه (۱۳۸۱)
* منزلای روی آب (۱۳۸۰)
* کاغذ بیخط (۱۳۸۰)
* بادامهای تلخ (۱۳۷۶)
* طهران روزگار نو (۱۳۷۸)
* کمیته تقاص (۱۳۷۷)
* تنها (۱۳۷۶)
* حریف دل (۱۳۷۵)
* اعاده امنیت (۱۳۷۴)
* سلام به انتظار (۱۳۷۴)
* اشک و لبخند (۱۳۷۳)
* بیتاب (۱۳۷۳)
* اکنون چه شود! (۱۳۷۳)
* راه افتخار (۱۳۷۳)
* روز واقعه (۱۳۷۳)
* کوسهها (۱۳۷۳)
* تقاص (۱۳۷۳)
* آلما (۱۳۷۱)
* دلاوران کوچه دلگشا (۱۳۷۱)
* جلال برگشت (۱۳۷۱)
* ماه عسل (۱۳۷۱)
* خانواده کوچک ما (۱۳۷۰)
* دندان طلا (۱۳۷۰)
* راز چشمه سرخ (۱۳۷۰)
* چون ابر در بهاران (۱۳۶۹)
* گالان (۱۳۶۹)
* ملک خاتون (۱۳۶۹)
* دخترک کنار مرداب (۱۳۶۸)
* رانده شده (۱۳۶۸)
* سرب (۱۳۶۷)
* شاخههای بید (۱۳۶۷)
* تحفهها (۱۳۶۶)
* سایههای اندوه (۱۳۶۶)
* سیمرغ (۱۳۶۶)
* مکافات (۱۳۶۶)
* تصویر آخر (۱۳۶۵)
* حریم مهرورزی (۱۳۶۵)
* سراب (۱۳۶۵)
* طلسم (۱۳۶۵)
* ملاقات (۱۳۶۵)
* آوار (۱۳۶۴)
* پدربزرگ (۱۳۶۴)
* ستاره دنبالهدار (۱۳۶۴)
* گردباد (۱۳۶۴)
* گمشده (۱۳۶۴)
* پیراک (۱۳۶۳)
* گلهای داوودی (۱۳۶۳)
* تفنگدار (۱۳۶۲)
* منزل عنکبوت (۱۳۶۲)
* کمالالملک (۱۳۶۲)
* دادا (۱۳۶۱)
* گفت هرسه نفرشان (۱۳۵۹)
* سوتهدلان (۱۳۵۶)
* شارلوت به بازارچه میآید (۱۳۵۶)
* ماهیها در خاک میمیرند (۱۳۵۶)
* بتشکن (۱۳۵۵)
* ماه عسل (۱۳۵۵)
* ذبیح (۱۳۵۴)
* صدای دشت (۱۳۵۴)
* آب (۱۳۵۳)
* شازده احتجاب (۱۳۵۳)
* بیحجاب (۱۳۵۲)
* نفرین (۱۳۵۲)
* آبنبات چوبی (۱۳۵۱)
* اتل متل توتوله (۱۳۵۱)
* باشرفها (۱۳۵۱)
* پدر که ناخلف افتد (۱۳۵۱)
* چشمه (۱۳۵۱)
* مطرب (۱۳۵۱)
* آسمون بیستاره (۱۳۵۰)
* پل (۱۳۵۰)
* 3 تا جاهل (۱۳۵۰)
* شکار انسان (۱۳۵۰)
* فریاد (۱۳۵۰)
* مردان خشن
* پسر زایندهرود (۱۳۴۹)
* جوانی هم عالمی دارد (۱۳۴۹)
* طلوع (۱۳۴۹)
* قیصر (۱۳۴۸)
* گاو (۱۳۴۸)
* خشت و آینه (۱۳۴۴)
تلویزیون
سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
---|---|---|---|---|
۱۳۹۳ | همه چیز آنجاست | هنرمند | شهرام شاهحسینی | شبکه ۳ |
۱۳۹۳ | راه شیری | هنرمند | گروه کارگردانان | شبکه ۲ تولید این سریال، از سال ۱۳۸۷ ابتدا شد. |
۱۳۹۲-۱۳۹۳ | دامفیلم «به من نگو قراضه» | هنرمند | محسن یوسفی | شبکه ۱ |
۱۳۹۲-۱۳۹۳ | نیلیتر از مهتاب | هنرمند | محسن یوسفی | شبکه ۳ |
۱۳۹۱ | دامفیلم «اولین باران پائیزی» | هنرمند | افسانه منادی | |
۱۳۹۰ | دامفیلم «مأموریت غیر ممکن» | هنرمند | جواد رجبمتولد | |
۱۳۸۹ | ستایش | هنرمند | سعید سلطانی | شبکه ۳ |
۱۳۸۹ | تبریز در مه | هنرمند | محمدرضا ورزی | شبکه ۱ |
۱۳۸۸ | دامفیلم «غریبهها» | هنرمند مهمان (حضور افتخاری) |
یزدان فتوحی | |
۱۳۸۷ | پوشیده، اما برملا | هنرمند | سیدمحسن یوسفی | |
۱۳۸۵ | آخرین گناه | هنرمند | حسین سهیلیمتولد | در رمضان ۱۳۸۵ از شبکه ۲ پخش شد. |
۱۳۸۴ | بوی گلهای وحشی | هنرمند | حسینعلی لیالستانی | در سال ۱۳۸۵ از شبکه ۲ پخش شد. |
۱۳۸۴ | عشق گمشده | هنرمند | حسین سهیلیمتولد | |
۱۳۸۳-۱۳۸۴ | پیلههای پرواز | هنرمند | حسین سهیلیمتولد | |
۱۳۸۲ | مهمانپذیر طوبی | هنرمند مهمان | منوچهر پوراحمد | در نوروز ۱۳۸۳ از شبکه ۱ پخش شد. |
۱۳۸۱-۱۳۸۲ | ثارالله | هنرمند | شهریار بحرانی | در نقش بازي كردن «هانی بن عروه» سریالی درباره امام حسین (ع) که ساخت آن نیمه پایان رها شد. |
۱۳۸۱ | بدون شرح | هنرمند مهمان | مهدی مظلومی | شبکه ۳ |
۱۳۷۸-۱۳۸۱ | روشنتر از خاموشی | هنرمند | حسن فتحی | |
۱۳۸۰ | 7 گنج | هنرمند | مسعود رشیدی | شبکه ۲ |
۱۳۷۹ | طلوع | هنرمند | حسین شهابی | محصول شبکه 1 و سیمای مرکز کیش |
۱۳۷۹ | سیمای پوشیده آب | مجری | عباس حمیدیان | |
۱۳۷۸ | مادر | هنرمند | مسعود فروتن | شبکه ۱ |
۱۳۷۸ | شبزدگان | هنرمند | امیرحسین قهرایی | شبکه تهران |
۱۳۷۷ | راه سوم | هنرمند | قاسم جعفری | شبکه ۳ |
۱۳۷۴-۱۳۷۶ | پهلوانان نمیمیرند | هنرمند | حسن فتحی | کارگردان تلویزیونی: «بیژن صمصامی» |
۱۳۷۵-۱۳۷۶ | برگشت به منزل | هنرمند | مسعود نوابی | شبکه ۱ |
۱۳۷۵ | بهشت گمشده | هنرمند | کامران قدکچیان | شبکه ۳ |
۱۳۷۴ | عیاران | هنرمند | کاظم بلوچی | |
۱۳۷۴ | سلام به انتظار | هنرمند | کریم آتشی | |
۱۳۷۳ | هدف گمشده | هنرمند | یوسف سیدمهدوی | شبکه ۱ |
۱۳۷۲-۱۳۷۳ | باغ گیلاس | هنرمند | مجید بهشتی | شبکه ۱ |
۱۳۷۲ | سنگ و شیشه | هنرمند | جمشید حیدری | شبکه ۲ |
۱۳۷۲ | زمان روابط ایران و انگلیس | هنرمند | مرتضی جعفری | شبکه ۱ |
۱۳۷۱ | بیا تا گل برافشانیم | هنرمند | خسرو ملکان | |
۱۳۷۰ | امام علی | هنرمند | داود میرباقری | |
۱۳۶۹ | پیک سحر | هنرمند | خسرو ملکان | شبکه ۱ |
۱۳۶۸-۱۳۶۹ | میهمان | هنرمند | خسرو ملکان | |
۱۳۶۸ | چراغ منزل | هنرمند | منوچهر پوراحمد | شبکه ۱ |
۱۳۶۶-۱۳۶۸ | با سلسله حکمت | هنرمند | اکبر خواجویی سیروس مقدم مرتضی جعفری |
شبکه ۱ |
۱۳۵۸-۱۳۶۶ | هزاردستان | هنرمند | علی حاتمی | در نقش بازي كردن «رضا خوشنویس/ تفنگدار» |
۱۳۶۴ | پاییز دشت | هنرمند | اسدالله نیکنژاد | در نقش بازي كردن «آقای کاظمی» – شبکه ۱ |
۱۳۵۶ | مستنطق | هنرمند | عباس جوانمرد شاپور قریب |
نمایش داده نشد. |
۱۳۵۶ | طلاق | هنرمند | مسعود اسداللهی | |
۱۳۵۴ | سلطان صاحبقران | هنرمند | علی حاتمی | این سریال در ۱۳ اقبال و بصورت سیاه سفید، برای اولین بار از «۱۵ آبان ۱۳۵۴» و برای بار دوم، از «۷ تیرماه ۱۳۵۶» پخش شد. |
۱۳۵۲-۱۳۵۳ | گذر خلیل 10مرده | هنرمند | محمود استادمحمد | پخش این سریال از دوشنبه «۶ خرداد ۱۳۵۳» به جای سریال «منزل به دوش» (مراد برقی) ابتدا شد و در ۱۳ اقبال روی آنتن رفت. |
۱۳۵۲-۱۳۵۳ | قصههای مولوی | هنرمند | علی حاتمی | در نوروز ۱۳۵۳، در ۶ اقبال از تلویزیون پخش شد. |
۱۳۵۲ | دامفیلم «پردهبرداری» | هنرمند | پرویز تائیدی | نویسنده: «رسودی سان سکوندو» |
۱۳۴۴ | دامتئاتر «گاو» | هنرمند | جعفر والی | نسخه سینمایی آن در سال ۱۳۴۸، بر اساس قصه چهارم کتاب «عزاداران بیل» تاثیر «غلامحسین ساعدی»، توسط «داریوش مهرجویی» ساخته شد. |
۱۳۴۴ | دامتئاتر «کلبهای در جنگل» | هنرمند | رکنالدین خسروی | نویسنده: «روپرت بروک» «اسماعیل محرابی»، «گلی مقتدر»، «منوچهر فرید» ، «جمیله شیخی» و «اسماعیل داورفر» هم در این نمایش تلویزیونی بازی کرده بودند. |
۱۳۴۲ | دامتئاتر «افعی طلایی» | هنرمند | عباس جوانمرد | نویسنده: «علی نصیریان» |
۱۳۴۱ | دامتئاتر «آتشکده» | هنرمند | علی نصیریان | «فرزانه تائیدی» و «مهین شهابی» هم در این نمایش تلویزیونی بازی کرده بودند. |
۱۳۴۱ | دامتئاتر «اسب سفید» | هنرمند | رکنالدین خسروی | در نقش بازي كردن یکی از سرداران مغول |
۱۳۴۰ | دامتئاتر «مزرعههای سبز» | هنرمند | رکنالدین خسروی | «اسماعیل داورفر»، «فخری خوروش»، «فرزانه تائیدی» و «محمدعلی کشاورز» هم در آن بازی کرده بودند. |
۱۳۳۹ | دامتئاتر «منطقه جنگی» | هنرمند | عباس جوانمرد | نویسنده: «یوجین اونیل» |
۱۳۳۹ | دامتئاتر «بعد از سی سال» | هنرمند | علی نصیریان | در مرداد ۱۳۳۹ پخش شد و در آن «جمیله شیخی» ، «جمشید لایق»، «اسماعیل شنگله»، «علی نصیریان» و «پرویز کاردان» هم بازی کرده بودند. |